زندگینامه

سالهایی که گذشت...

زندگینامه

سالهایی که گذشت...

دنیای این روزای من

دنیای این روزای من....

درپاسخ اونایی که میخوان حال وروز الانمو بدونن...

من ده ساله که ازدواج کردم

شوهر بسیار بسیار خوبی دارم

خیلی خیلی خیلی دوستش دارم..بسیار بهش وابسته هستم اونم خیلی منو دوست  داره ..

از هم رشته ایهای سال بالاییمون ومسول انجمن دانشجویانمون بود ..

بهش هم گفتم که دلم اینجوری شکسته..

ولی اون حس عاشقانه عجیب رو باهاش تجربه نکردم شاید دلم شکسته  تر ازون بود که بتونم دوباره عاشق بشم

خودم ارشدمو تازه تموم کردم دارم امسال واسه دکترا دوباره میخونم..

همسرم دانشجوی دکترا هست...وتو دانشگاه تدریس میکنه...

بچه دارم...

تازه خونه خریدیم..

اونم کجابالای بالای  شهر!!!چقدر عقده بالا شهری شدن داشتمزبان

با همسری داریم برنامه تاسیس یه شرکت ... رو میریزیم..

هنوز طبق یه عهدی که با خودم دارم تو همون محله قدیمی مون تدریس میکنم.

هیچ کس ازهم محله ایهای سابق نمیتونه تصور کنه من همون دختری هستم که یه روزی کنار اونا وهمسایه اونا بودم!!!

گاهی مادر دانش اموزام که همسن وسال خودم هستن میان وضعیت درسی دخترشونو بدونن زیادی بهم خیره میشن..

من میشناسمشون اما اونا نمیشناسن..

چون باورشون نمیشه!!!من همون ادم باشم

با دانش اموزانم رابطه بسیار عالی دارم..

درسم بااینکه جز علوم پایه هست و معمولا تو این درس دانش اموزا افت زیاد دارن ازبس باهم دوستیم ومنو دوست دارن درس منو درحد عالی میخونن..

امسال یه دانش اموز دارم که منو خیلی یاد دوران دبیرستان خودم میندازه...

درهرحال اگه خوشبختی به ازدواج وداشتن همسر خوب و بچه های خوشگل سالم و داشتن امکانات مالی خوب باشه !!!‌بله من خوشبختم!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد